اين گروه خشن؛ بررسي قسمت ششم فصل هفتم «بازي تاج و تخت»
تاریخ انتشار: ۴ شهریور ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۵۱۵۶۰۲
خبرگزاري آريا - وب سايت گيم نيوز: در هفتهاي که گذشت شبکهي HBO در يکي از نااميدکنندهترين مواضع ممکن قرار گرفت. ابتدا لو رفتن قسمت ششم اين فصل از سريال بازي تاج و تخت آن هم توسط شعبهي رسمي اين شبکه در اسپانيا با بهترين کيفيتها جنجالساز و پرسر و صدا بود. شخصا قصد داشتم قبل از تاريخ رسمي پخش اين قسمت آن را تماشا نکنم با اين حال حجم زياد اسپويلهاي دوستان نامحترم در فضاي مجازي، مجبورم کرد عليرغم ميل باطني، اين قسمت را زودتر از موعد به تماشا بنشينم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
با اين همه نخواستيم خودمان جزو آن دسته از اسپويل کنندگان نامحترم باشيم پس بررسيمان از قسمت ششم را به بعد از تاريخ پخش رسمي سريال موکول کرديم. از مسئلهي لو رفتن که بگذريم تازه به گند اصلي و نااميدکنندگي واقعي HBO ميرسيم و آن هم پرداخت قسمت ششم که با نام «آنسوي ديوار» پخش شد، است. بازي تاج و تخت در فصل هفتم برخلاف اينکه مهمترين و هيجانانگيزترين اتفاقات چند فصل اخير را در خود جاي داده، متاسفانه با اشتباهات متعدد و مرگبار کاري کرده که فصل هفتم بيشک مسخرهترين و بدفرمترين فصلهاي سريال باشد.
داستان «آنسوي ديوار» تقريبا به صورت کامل در شمال رخ ميدهد. ابتدا سکانسهاي وينترفل را بررسي ميکنيم تا به بخش اصلي اين قسمت برسيم. سانسا و آريا همچنان با هم درگيري لفظي دارند و به نظر ميرسد بازي در زمين بيليش مکار را انتخاب کردهاند. آريا به شکل مضحکي به يک دختر تهي مغز و احمق تبديل شده است که صرفا پر است از کينههاي گذشته. کينههايي از خواهرش و از همه. مغز او در ظاهر خالي از منطق شده و لايهاي از حماقت ناشي از حس انتقام و کينه روي آن را پوشانده است. با اين وجود اميدوارم همهي اين کارها نقشهاي باشد تا در نهايت نقشهي بيليش را نقش بر آب کنند.
سانسا هم دست کمي از خواهر کله شقش ندارد با اين تفاوت که اگر آريا کمتر شناختي از پيتر دارد، سانسا کاملا و به خوبي او را ميشناسد. پس با چه منطقي با تحريک او، برين و پاودريک را روانهي کينگزلندينگ و ميز مذاکره کرد؟ صرفا به اين خاطر که اگر خواست آريا را بکشد کسي مزاحمش نباشد؟ در صورتي که هر کس نداند، سانسا قطعا ميداند که هر چه ليتل فينگر ميگويد بايد برعکس آن را انجام داد. درمقابله با اين موجود مخوف بايد خيلي سيّاس بود و فعلا که تا اينجاي کار اين دو خواهر اين زرنگي را از خود نشان نداده اند.
سکانسهاي وينترفل و مکالمات بين آريا و سانسا سعي شده تا جاي ممکن رازآلود و حتي در جايي دلهرهآور ترسيم شود که نه تنها اين مهم تحقق نيافته که عملا با چند صحنهي بسيار ملالآور، کند و خستهکننده روبرو هستيم. آن هم در قسمتي که بخش عمدهي اتفاقات آن در آنسوي ديوار در حال رخ دادن است و مخاطب ناخودآگاه منتظر است اين سکانسهاي بدردنخور به پايان برسند تا بتواند به نبرد حماسي جان و شاه شب بپيوندد. ميشد اين بخش را در قسمت قبلي گنجاند تا لااقل هيجان مبارزهي جان و گروهش با ارتش مردگان، همين رمق کم و بيجان سکانسهاي وينترفل را نگيرد. در ادامه بايد ديد چه کسي از بين آريا، سانسا و يا بيليش کشته خواهند شد! من حتم دارم يکي از اين سه به فصل بعدي نميرسد؛ شايد هم بيشتر از يک نفر! با اين وجود نداي درونيام ميگويد آن کسي که پا به فصل هشتم ميگذارد، بيليش نخواهد بود.
اما برسيم به هيجان انگيزترين بخش اين قسمت يعني اتفاقات آنسوي ديوار. جان و جوخهي انتحارش در مسير خود از ديوار به محل استقرار ارتش مردگان قدم ميگذارند و در اين مسير به شکل خندهدار و مصنوعي، مکالمات دو به دو بين آنها شکل ميگيرد که مثلا قرار است به پرداخت شخصيت هرکدام کمک کنند اما نه تنها اين شيمي بين شخصيتها شکل نميگيرد که در خيلي مواقع نوع ديالوگها و شيوهي بيانشان چيزي جز خنده بر لبانتان نميآورد و بيشتر به يک موقعيت کميک شبيه هستند تا ديالوگهاي عميقي که قرار است شخصيتها را بيشتر برايمان رمزگشايي کنند.
بالاخره وقتي توانستيم حجم زيادي از ديالوگهاي خسته کننده و سطحي را تاب بياوريم، سريال وارد فاز هيجانانگيزش شده و گروه با ارتش مردگان روبرو ميشود. از اين جا به بعد منطق به سرعت نور از داستان رخت ميبندد و جاي خودش را به اتفاقات محير العقول ميدهد. گندري با پاي پياده کل مسير را در آن کولاک به ايستواچ برميگردد تا براي دنريس زاغ بفرستد. اينکه حالا او چرا در آن سرماي کشنده نميميرد يا چطور آن فاصله را با آن سرعت ماورايي به مانند بولت يا فلش طي ميکند در برابر اينکه چطور يک زاغ به آن سرعت ميتواند از ايستواچ به دراگون استون برسد خيلي اهميتي ندارد.
سازندگان به قدري سريع و باعجله دارند سريال را به پايان نزديک ميکنند که با شکستن منطقهاي روايي داستان عملا بازي تاج و تخت را تا سطح يک سريال بيارزش و سطحي پايين آوردهاند. چرا دني به آن سرعت ميتواند خودش را به صحنهي نبرد برساند؟ با چه منطقي؟ فاصلهي بسيار زيادي از دراگون استون تا ايستواچ وجود دارد که با درنظر گرفتن زماني که طول ميکشد گندري به ديوار برسد و زمان روانه کردن زاغ به دراگون استون و همچنين فاصلهي محل محاصرهي گروه تا ديوار، عملا بايد چند روزي افراد وسط آن درياچهي يخزده گير افتاده باشند. با اين وجود ما اين گذر زمان را اصلا حس نميکنيم. نکته ديگر اين است که آنها در آن سرماي وحشتناک بايد يخ بزنند اما ميبينيم که به موقع نبرد بدون کوچکترين ضعفي نسبت به سرما، به ارتش مردگان حمله ميکنند.
در نهايت هم انتظار داشتيم چند نفر از افراد گروه با مرگهاي دراماتيکي روبرو شوند اما فقط توروس به کام مرگ گرفتار ميشود آن هم چنان مسخره و ساده که اصلا براي مخاطب اهميت نمييابد. برعکس سکانسهاي خارقالعادهي نبرد هاردهوم يا نبرد حرامزادگان در فصول پيشين که با وجود قابل پيشبيني بودن، تعليق و دلهرهي زيادي بر آن سايه ميانداخت، در اينجا ما هيچگونه تعليق خاصي را حس نميکنيم و شايد اگر لحظهي گرفتار شدن تورموند را هم خط بزنيم، عملا جاي هيچ نگراني نيست چون مطمئن هستيم رني با اژدهايانش سر خواهد رسيد. در واقع فقط صحنهي کشته شدن اژدها بدست شاه شب که واقعا دردناک و خوب ساخته شده ميتواند جور کل سکانس را بکشد و کمي آن را قابل تحمل کند و البته نبايد از کاريزما و ابهت نايت کينگ هم غافل شد.
اينکه چرا جان سريع سوار درگون نميشود قابل توجيه است چون ميخواهد جلوي خيل عظيم وايتها را بگيرد تا بقيه سوار شوند اما اينکه چرا بعد از سوار شدن بقيه باز هم لفتش ميدهد تا نيزهي نايت کينگ به قلب اژدهاي دني بخورد و حتي بعد از آن مشخص نيست. حتي دليل گير افتادن او در درياچه هم مشخص نيست. آيا سازندگان صرفا ميخواستند با اين کار سرنوشت عمو بنجن يا کلدهند را معين کنند و راهي براي آن سکانس احساسي بينمک و افتضاح پاياني باز کنند؟!
سکانس ديدار دنريس و جان در کشتي اوج گندکاري و افتضاح سازندگان است. پرداخت سطحي، مضحک و غيرقابل هضم اين قسمت بزرگترين ايراد وارد به سريال در اين فصل است. آن شيوهي گفتگو، «دني» گفتن جان و گرفتن دست مادر ملکه، بيشتر شبيه پاروديهاي اين سريال هستند تا يک سکانس بازي تاج و تخت اصيل. واقعا درک اينکه سازندگان چطور سريال را به اين حد تنزل دادهاند، سخت و حتي دردناک است.
اما هيجانانگيزترين و شايد بهترين سکانس قسمت ششم، بيرون کشيدن اژدها از درياچه و تبديل آن به يک اژدهاي يخي است. اژدهاي يخي چيزي بود که در کتاب چندباري به آن اشاره شده بود و هواداران سريال درباره آن گمانهزنيهايي کرده بودند با اين حال وقتي اژدها چشمان آبي خود را به ما نشان ميدهد، قلب هر بينندهاي به تپش مضاعف وادار ميشود. حالا نايت کينگ دست نيافتنيتر از گذشته مينمايد. او حالا يک ارتش عظيم دارد، تعدادي غول دارد و يک اژدهاي يخي! خيلي منتظر رويارويي جنوبيهاي با او هستم البته اگر سازندگان فصل بعدي را بدتر از اين فصل نسازند.
در نهايت دو نکتهاي که در قسمت ششم اين فصل سوال برانگيز بود، يکي اين که کدام يکي از اژدهايان دني کشته شد و دومي اين که جريان شمشير جان چه بود. با توجه به رنگ اژدها، به نظر ميرسد اين «ويسريون» بود که به دست نايت کينگ کشته شد. اين قضيه منطقي است چرا که ويسيريس برادر دنريس عليه او شده بود و حالا اژدهايي که به افتخار او نام گذاري شده، هم به يک دشمن خطرناک تبديل شده است. جريان شمشير جان کمي پيچيده است. در صحنهاي جان از درياچه بيرون ميآيد، به نظر ميرسد چشمان گرگ چوبي که بر دستهي شمشير قرار دارد باز يا بسته ميشوند.
اين ممکن است انعکاس نور يا چيزي از اين نوع باشد اما در همين چند روزه تحليلهاي مختلفي براي آن ارائه شده که يکي از باورپذيرترينشان، اين است که اين گرگ از چوب ويروود يا همان درختان نيايش ساخته شده و در واقع برن از درون آن ميتوانسته همه چيز را ببيند. شايد سر رسيدن عمو بنجن هم کار برن بوده باشد. در هر حال اين تئوري هم در نوع خودش جالب توجه بود و شايد اگر هم ناخواسته بوده باشد، سازندگان با شنيدنش، از آن خوششان بيايد و در سريال از آن استفاده کنند.
هفتهي آينده آخرين قسمت اين فصل هم به روي آنتن خواهد رفت و پس از آن بايد مدتهاي مديدي منتظر آخرين فصل بازي تاج و تخت باشيم. قسمت پاياني اين فصل طولانيترين قسمت تاريخ سريال تاکنون است و با توجه به پرومويي که از آن به نمايش درآمده، بايد بسيار هيجانانگيز باشد. البته با اين وضعي که فصل هفتم تا اين جا داشته، همين که کمتر به سريال گند بزنند برايمان کافي است.
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۵۱۵۶۰۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سریال بردهای الهلال در لیگ عربستان
به گزارش صدای ایران از ایسنا، در ادامه هفته سیام رقابتهای لیگ عربستان یک بازی برگزار شد.
در این بازی الهلال صدرنشین مهمان التعاون بود و توانست با سه گل به پیروزی برسد تا روند خیرهکننده آن در لیگ ادامه داشته باشد.
گلهای الهلال را در این بازی میتروویچ، سعود عبدالحمید و الشهری به ثمر رساندند.
الهلال با پیروزی که در این بازی به دست آورد ۸۳ امتیازی شد و اختلافش را با النصر تیم دوم جدول به ۱۲ امتیاز افزایش داد.